زخم

ساخت وبلاگ
از مدرسه یه راست میرم سبزی آش و لیمو می‌خرم . عماد روی تخت خوابیده صورتش از تب شدید سرخه و تنش میلرزه . اسپند دود میکنم و بخور پیاز براش میارم . نق میزنه که از بوش بدم میاد یه آن فکر میکنم امیرعطاس یا زخم...
ما را در سایت زخم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nelii1 بازدید : 225 تاريخ : چهارشنبه 19 دی 1397 ساعت: 18:08

هنر زن بودن  چند وقتی بود دلم با نوشتن نبود زن لجباز درونم دلش نمیخواست هیچ جوره راه بیاد ، اما بلاخره زن پر انرژی بهش غلبه کرد :)  تو هنر زن بودن قبل راجع به پوشش و رفتار گفتم راستش ظاهر و رفتار اونق زخم...
ما را در سایت زخم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nelii1 بازدید : 167 تاريخ : چهارشنبه 19 دی 1397 ساعت: 18:08

امروز مدارس بخاطر برف دیشب تعطیلن و من تونستم تا هر وقت که میخوام بخوابم . یه وقتهایی تا طهر خوابیدن خوبه دیشب خوابم نمیبرددلم میخواست عماد حصار دستهاش رو وا کنه و ولم کنه و بذاره یه دل سیر گریه کنم . زخم...
ما را در سایت زخم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nelii1 بازدید : 175 تاريخ : چهارشنبه 19 دی 1397 ساعت: 18:08

رو بالشتی ها و ملحفه ها دارن توی ماشین لباسشویی میچرخن، همه جای خونه جارو شده 

من نشستم روی مبلی که روش ملحفه ی سفید انداختم هیچ صدایی به جز صدای آب توی لباسشویی و تیک تاک ساعت نیست هوا ابریه و من حتی حوصله ی خودمم ندارم .  

زخم...
ما را در سایت زخم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nelii1 بازدید : 195 تاريخ : چهارشنبه 19 دی 1397 ساعت: 18:08

وقتی تمام کارهای حال خوب کن رو زیر و رو کردم و به هیچ کدوم حس خوبی نداشتم زنگ زدم به زری و گفتم میام سالن هستی؟ گفت مشتری ندارم ، تو بیای نمیرم گفتم یه قهوه بخر میام زنگ زدم آژانس و نیم ساعت دیگه سالن زخم...
ما را در سایت زخم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nelii1 بازدید : 192 تاريخ : چهارشنبه 19 دی 1397 ساعت: 18:08

مدرسه تعطیل شده من نشستم روی صندلیم پاهام رو دراز کردم و زل زدم به کلاس خالی از بچه ها و حس میکنم چقدر عادت کردم به بودنشون و هر روز دیدنشون به سر و کله زدن باهاشون . معلمی یعنی قاطعیت در کنار مهربونی زخم...
ما را در سایت زخم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nelii1 بازدید : 167 تاريخ : چهارشنبه 19 دی 1397 ساعت: 18:08

امروز جلسه اولیا و مربیان داشتیم مامان طاها دستش رو بلند کرد گفت : خانم وفا اسم ادکلنتون چیه؟ من : جااااان؟؟؟! (با خودم فکر کردم این چه سوال بی ربطیه وسط جلسه :|) گفت پسرم چند وقته هی میاد خونه میگه ا زخم...
ما را در سایت زخم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nelii1 بازدید : 187 تاريخ : چهارشنبه 19 دی 1397 ساعت: 18:08

می‌خواسا بگه نمیدونین زن‌ها چه قدرتی دارن. حتی خود شما زن ها نمیدونن چه طور میتونن یه مرد رو یه زندگی رو جادو  کنین. که  یه مرد همه زندگیش جا بمونه روی گردنبند دور گردنتون روی سنجاق سر لای موهاتون توی زخم...
ما را در سایت زخم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nelii1 بازدید : 200 تاريخ : چهارشنبه 19 دی 1397 ساعت: 18:08

من آخر هفته رو با تموم کردن یه تابلو مزخرف و شروع یه تابلو جدید و بزرگ ، گذروندم . اینکه مجبور شدم رنگ روغن رو هم بلاخره یادبگیرم میفهمیم که حتی تو اختیار هم اجبار هست! اما آبرنگ همیشه اون فیوریتیه که زخم...
ما را در سایت زخم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nelii1 بازدید : 212 تاريخ : چهارشنبه 19 دی 1397 ساعت: 18:08

میگه چه خوب تو نقش معلمی جا گرفتی انگار از اول معلم بودی.  اینو دقیقا روزی میگه که من صبحش به این نتیجه رسیده بودم که من قطعا به درد معلمی نمیخورم ! هربار که فکر می‌کنم یه رفتار اشتباه من چه تاثیری رو زخم...
ما را در سایت زخم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nelii1 بازدید : 192 تاريخ : چهارشنبه 19 دی 1397 ساعت: 18:08

بعد از یه مهمونی و خستگی بعدش  .... از این جایی که من هستم .... . .  ولنتاین است اما ماهیتش رنگ به رنگ است... برای بعضی روز عشق است،برای بعضی شامورتی بازی ،برای یکی دغدغه است و برای دیگری تنها یک تئاطر !!!  اما برای من ،برای تو ...تنها یک بهانه است ... بهانه ی از نو خواندن تصنیف دوست داشتن زخم...
ما را در سایت زخم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nelii1 بازدید : 158 تاريخ : چهارشنبه 8 فروردين 1397 ساعت: 12:33

خستگی بعد از یک مهمانی

از این جایی که من هستم ....

.

.

.

زخم...
ما را در سایت زخم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nelii1 بازدید : 162 تاريخ : چهارشنبه 8 فروردين 1397 ساعت: 12:33

لباسهای سفیدتان را با ما صورتی کنید



.

.

زخم...
ما را در سایت زخم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nelii1 بازدید : 169 تاريخ : چهارشنبه 8 فروردين 1397 ساعت: 12:33

من :اصلا حالم یه جوریه 

عماد : نکنه حامله ایی

من:توام مثل همه تا من رنگم میپره ربطش نده به حاملگی

عماد:وفا اگه حامله باشی خودت تنها بزرگش کن.من اعلام برائت میکنم! 

من:یعنی چی؟!!!!! :|

عماد :

پ ن :نفس صبح جان چقدر حیف که نمیتونم زیر پست هات کامنت بذارم اما باید بگم گلهای بسیار زیبایی داشتی

زخم...
ما را در سایت زخم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nelii1 بازدید : 141 تاريخ : چهارشنبه 8 فروردين 1397 ساعت: 12:33

یادمه یه روز زهرا گفت،مامانش بهش گفته زندگی مثل میدون جنگه باید بجنگی. من اون موقع فکر کردم چه تعبیر بیرحمانه و خشنی.فکر کردم أین چه نگاه تلخیه که مامان زهرا داره. امروز ساعت پنج بود که از خواب پاشدم و بعد هرکاری کردم خوابم نبرد رفتم دست و روم رو بشورم و نماز بخونم،خودم رو تو آینه که دیدم ،موهام عین کلاه خود شده بود برام. دستم رو بردم درستش کنم دیدم ساعدم گو زخم...
ما را در سایت زخم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nelii1 بازدید : 163 تاريخ : چهارشنبه 8 فروردين 1397 ساعت: 12:33

بعضیا هستن شبا تا صبح بیدارن روزها تا ظهر میخوابن. شب فکر و خیال نمیذاره بخوابن ، روز بی انگیزگی نمیذاره بیدار شن. بعضیا اما انگار که هنوز با خودشون رودرواسی دارن، خودشون رو زدن اون راه.شب اونقدر با تلگرام و اینستا ور میرن که نکنه یه وقت سرشون خلوت شه فکر و خیال بزنه به سرشون جدی جدی باورشون شه که داره یه اتفاق هایی میوفته!!!کل شبم خوابای درهم برهم میبینن و زخم...
ما را در سایت زخم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nelii1 بازدید : 146 تاريخ : چهارشنبه 8 فروردين 1397 ساعت: 12:33

روی تخت یکی از بالاترین رستورانهای سنتی دربند نشسته بودیم. آب با خروش زیبایی از زیر پایه های تخت میگذشت. من تکیه داده بودم به پشتی قرمز و پاهام رو جمع کرده بودم توی شکمم . عماد با صدای نسبتا بلندی که مرد بتونه بشنوه گفت آقا ما غذامون خیلی وقته تموم شده ها پس کو چای و قلیون؟ من هوس کردم دستم رو بزنم توی آب . خم شدم ، عماد گفت میوفتی تو آب ها. چندتا دختر روی ی زخم...
ما را در سایت زخم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nelii1 بازدید : 170 تاريخ : چهارشنبه 8 فروردين 1397 ساعت: 12:33